آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی" />); background-repeat:no-repeat">
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
تاریخ : پنج شنبه 22 دی 1390
بازدید : 1007
نویسنده : میرمحمّـدسـیِّدمردانی

 


%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

خطبه امام سجّاد علیه السّلام هنگام ورود به مدینه

 

حمد سپاس مخصوص خداوندی است که پروردگار عالمیان است و مالک روز جزا و آفریننده همه خلایق. همان خدایی که از یک سو مقامش چنان بلند است که در آسمان‌های بلند مرتبه جای دارد و از سوی دیگر چنان به ما نزدیک است که زمزمه‌ها را می‌شنود. ما او را بابت سختی‌ها و آسیب‌های روزگار و درد و رنج حوادث ناگوار و مصایب دلخراش و بلاهای جانسوز سپاس می‌گذاریم.

ای مردم! خداوند متعال ما را به مصیبت‌های بزرگ مبتلا فرمود. به اسلام ضربه‌ی بزرگی وارد شده و
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام و خاندانش کشته شدند، زنان و کودکانش اسیر گردیدند، و سر او را بر نیزه زدند و در شهرها گرداندند. این مصیبتی است که همانند ندارد.

ای مردم! کدام یک از شما بعد از قتل او شادی می‌کند؟ یا کدام چشم‌ اشک نمی‌ریزد و در ریختن آن بخل می‌ورزد؟ آسمان‌های هفتگانه در قتل او گریستند و در عزای او ماتم گرفتند و دریاها با امواج خود بر او زاری کردند. همه‌ی ذرات زمین، درختان و شاخ و برگشان، ماهیان دریاها، ملائکه مقرّب الهی و تمامی اهل آسمان‌ها برای او گریستند.

ای مردم! ما همچون فرزندان ترک و کابل، رانده شدیم، از هم پراکنده شدیم، حامی و یاوری نداشتیم و از وطن خود دور افتادیم؛ در حالی که نه جرمی مرتکب شده بودیم، نه کار زشتی از ما سر زده بود و نه ضربه‌ای به اسلام زده بودیم.
آری، مانند این واقعه را در روزگار پدران خود نشنیده بودیم و این امری نوظهور و بدعتی جدید بود.

قسم به خدای
سلیمان، اگر پیامبر به جای اینکه به آنها سفارش کند مراعات حال ما را بکنند، سفارش می‌کرد با ما بجنگند، بدتر از کاری که با ما کردند، نمی‌توانستند! انا لله و انا الیه راجعون.
چه مصیبت بزرگی، و چه فاجعه دردناک و ناگوار و تلخ و جانسوزی! ما همه‌ی این مصایب را به حساب خدا منظور می‌کنیم، چرا که او شکست ناپذیر و انتقام‌گیرنده است.

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%


مراجعت ام كلثوم عليه السّلام از شام به مدينه و مرثيه سرايى او


در جلد عاشر بحار (طبع كمپانى ) و غير آن مروى است كه چون يزيد خواست عيال الله را روانه مدينه نمايد اموال و اثقال و عطايا را بر زبر هم نهاد...تا آنجا كه گويد: آنگاه روى به مدينه نهادند، چون ديوارهاى مدينه نمودار گرديد، ام كلثوم با دلى پر از اندوه سيلاب اشك از ديده جارى ساخته به قرائت اين مرثيه پرداخت و زمين و آسمان را منقلب ساخت :
مدينه جدنا لا تقبلينا
فبا لحسرات و الاحزان جئنا
الا اخبر رسول الله عنا
بانا قد فجعنا فى اخينا
اين شعر منسوب به ام كلثوم سلام الله عليها در كتب مقاتل مفصل آمده ، براى تيمن و تبرك دو بيت از آن را زينت بخش اين مجموعه نموديم . آنگاه بر سر قبر مادرش ، فاطمه زهرا عليهاالسّلام آمد و از بانگ ناله و عويل ، شور محشر برپا كرد. مردم گريباننها چاك زدند، صورتها خراشيدند، و ناله و احسيناه به چرخ برين رسانيدند. در آن وقت ام كلثوم عليهاالسّلام ، با چشم پر آب و قلب كباب ، بر سر قبر مادر اين مرثيه را بگفت كه سنگ را آب و آب را كباب نمود:
افاطم لو نظرت الى السبايا
بناتك فى البلاد مشتتينا
افاطم لو نظرت الى الحبارى
و لو ابصرت زين العابدينا
افاطم لو رايت بتنا سهارى
و من سهر الميالى قد عيينا
افاطم ما لقيت من عداك
فلا قيرات مما قد لقينا
فلو دامت حياتك لم تزالى
الى يوم القيامه تندبينا
خبر شوم تا به دامنه كوه احد رسيد
در اين مدت مدينه در خاموشى بهت آميزى فرو رفته بود و پيوسته متر صد بود كه بداند بر سر امام حسين ، سبط رسول الله صلى الله عليه و آله چه آمده ؟ حسينى كه در پى دعوت شيعيانش به كوفه رفته بود. ناگهان منادى ندا داد: على بن الحسين با عمه ها و خواهرانش آمده اند، پس امام حسين كجاست ؟ پس عموها و برادران كجايند؟ پسر عموها چه شدند؟ ستارگان زمين كه فرزندان زهرا و از دودمان عبدالمطلب بودند كجا رفتند و بر سر آنها چه آمده و كجا؟...و كجا؟
انعكاس اين خبر شوم همه جا را فراگرفت . تا به دامنه كوه احد رسيد و از آن جا به بقيع رفت و از آن جا به مسجد قبا، خبرى بود آرام ولى جانگداز و جگر خراش و ديرى نپاييد كه اين خبر در ميان ناله هاى گريه كنندگان و شيون هاى ضجه زنندگان نابود شد، در مدينه بانويى پرده نشين نماند، مگر آن كه از پرده بيرون آمد و به نوحه گرى و ناله و زارى پرداخت . زينب دختر عقيل بن ابى طالب ، خواهر مسلم بن عقيل از خانه بيرون شتافت و خود را در پيراهن پيچيده بود و همراه او زنان و كنيزكانش بودند. زينب دختر عقيل بن ابى طالب ، خواهر مسلم بن عقيل از خانه بيرون شتافت و خود را در پيراهن پيچيده بود و همراه او زنان و كنيزكانش بودند. زينب مى ناليد و مى گفت : چه جواب مى دهيد اگر پيغمبر از شما بپرسد كه بعد از من با فرزندان و اهل بيت من چه كرديد؟ دسته اى را اسير كرديد و دسته اى را آغشته به خون . آيا پاداش خير خواهى من اين بود كه با بستگان من اين گونه رفتار كنيد. صدايى از دور شنيده مى شد كه با ناله مى گفت : اى كسانى كه حسين را از روى نادانى ، كشتيد، مژده باد شما را كه عذاب و شكنجه الهى در انتظار شماست . همه آسمانيان ، پيغمبران و فرشتگان و فرمانبران حق به شما نفرين مى كنند. شما بر زبان سليمان و موسى و عيس لعنت شده ايد؟ كاروان مصيبت كشيده در ميان دستجات مردمى كه به استقبال آمده بودند قرار داشت . مدينه پيغمبر صلى الله عليه و آله منظره اى دردناك تر از آن روز نديده بود و تا آن روز به اين اندازه مرد و زن اشك ريز و گريان نبودند. مدينه شبى را به ياد مى آورد كه اين كاروان به سوى مكه روانه شد. آن شب از شب هاى ماه رجب بود كه كاروانى مجلل از مدينه بيرون رفته ، و قافله سالارش زينب جوانان اهل بهشت در ميان خرمنى از ستارگان درخشان قرار داشت كاروانيان مى رفتند تا يزيد پسر معاويه را كه براى خلافت شايسته اش ‍ نمى دانستند. از تخت سرنگون سازند. اكنون بيش از چند ماه نگذشت كه كاروان از سفر خود باز مى گردد، پناه بر خدا كه روزگار با آنها چه كرد! آنان را با شتاب به سوى قتلگاه ببرد، هنگامى كه به دره مرگ رسيدند، دره اى كه آن را دره آرزو مى پنداشتند، داس اجل يكايكشان را درو كرد و جز اين باقى مانده محنت كشيده كه عبارتند از كودكانى يتيم و زنانى داغديده كسى نماند و از مردان بزرگ و جوانان رشيد كاروان هيچ مسافرى بازنگشت . مدينه رسول شب ها و روزها شاهد مجالس ماتم و سوگوارى بود و به نوحه هاى جانسوز نوحه گران گوش مى داد و زمين پاكش سرشك گريه كنندگان را در بر مى گرفت . در اين وقت عبدالله جعفر شوهر زينب كبرى عليهاالسّلام را مى بينم كه در خانه مى نشيند و تسليت دهندگان به حضورش مى روند و او را براى شهادت عون و اكبر و محمّد، و پسر عمويش حسين عليه السّلام و ديگر شهيدان از فرزندان جعفر و عبدالمطلب تسليت مى گويند. و مى شنويم غلامى از غلامانش احمقانه مى گويد: اين مصيبت را از حسين داريم . عبدالله خشمگين شده و كفش خود را به سوى غلامش پرتاب كرده مى گويد: اى پسر زن گنده تن ، آيا درباره حسين عليه السّلام اين سخن را مى گويى ؟ به خدا اگر در خدمتش مى بودم دوست مى داشتم كه از او جدا نشوم تا با او كشته شوم ! به خدا آرزو داشتم كه خود به جاى فرزندانم در راه حسين جانبازى كنم ، چيزى كه مصيبت مرا درباره اين دو پسر تخفيف مى دهد آن است كه آنها در راه برادرم و پسر عمويم كشته شدند و تا آخرين نفس يارى اش كردند. سپس به مجلسيان رو كرده مى گويد: مصيبت حسين عليه السّلام بر من بسيار سخت و ناگوار است ، هر چند دو دستم او را يارى نكردند ولى دو فرزندم يارى اش كردند.
مجالس ماتم و سوگوارى پايان مى پذيرد، ولى سوز دل زنان بيوه شده و داغ ديده پايان ندارد و مى سوزند و مى سازند و هر روز بر سر قبرستان مى روند و براى عزيزانى كه در كربلا شهيد شده اند مى نالند و نوحه سرايى مى كنند. طنين ناله و شيو نشان به مدينه مى آمد و دوست و دشمن بر آنها مى گريست .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%



:: موضوعات مرتبط: خطبه امام سجاد(ع) در ورود به مدینه , ,
:: برچسب‌ها: خطبه امام سجاد(ع)در ورود به مدینه , مراجعت امّ کلثوم(س) از شام به مدینه و مرثیه سرائی او ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آپلود عکس و فایل رایگان و دائمیdiv>
به وبلاگ سفیر3ساله خوش آمدیداز بازدیدتان ممنون.
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمیa>
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سفیرسه ساله و آدرس safire3sale.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 59
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 97
بازدید ماه : 329
بازدید کل : 70138
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


”مشاهده

RSS

Powered By
loxblog.Com